ارزش‌گذاری سهام شرکت‌های زیان ده  (بخش چهارم)


ارزشیابی شرکت های وابسته به مواد اولیه و منابع طبیعی

قیمت کالا نه تنها دائماً در حال کاهش یا افزایش است بلکه دارای ادوار اقتصادی است. گاهی قیمت بالا می رود و گاهی قیمت بسیار نازل می شود. بطور کلی دو واقعیت در بحث قیمت کالا ها نهفته است : اول اینکه قیمت کالا ها دائماً نوسان دارد و افزایش قیمت ها در بلند مدت با کاهش قیمت متعادل می شود. دوم اینکه قیمت کالاها تحت تأثیر محیط بین المللی است.

سه گزینه مهم در مورد شرکت های دارای منابع طبیعی وجود دارد:

1. اول این که قیمت کالاها دائماً در حال نوسان است و پیش بینی و فروش مورد انتظار براساس این قیمت ها صورت می پذیرد. واضح است که پیش بینی قیمت ها تابع عوامل گوناگونی است که همواره برآوردها را مشکل می نماید.

2. می توان قیمت ها را با استفاده از قیمت های نرمال و بر اساس روند گذشته بدست آورد و چرخه آنها را خطی نمود، اما این خطر وجود دارد که قیمت ها بالاتر یا پایین تر از میانگین باشد.

3. استفاده از قیمت های کنونی برای تعیین ارزش راه دیگری است که ممکن است واقعیت موجود را بیان نماید و می توان با استفاده از مدل های احتمالی (مدل قیمت گذاری اختیاری) سناریوهای گوناگون را برآورد نمود.


شرکت های دارای مشکلات بلند مدت

در ارزشیابی های انجام شده بیشتر بر نرمال سازی سود تأکید می شود زیرا فرض می شود که شرکت ها دارای مشکلاتی گذرا بوده و در آینده ای نه چندان دور، این مشکلات بر طرف می شود. اما هنگامی که بحث مشکلات بلند مدت مطرح می شود، دیگر نمی توان این فرض را پذیرفت و موفقیت شرکت ها در عبور از چنین مشکلاتی دشوار بوده و نرمال سازی سود آتی کمتر مورد توجه قرار می گیرد.

مشکلات استراتژیک

در بسیاری از موقعیت های تجاری، مشکلاتی از قبیل ترکیب نادرست تولید، نحوه بازاریابی محصول یا هر نوع هدف گذاری نادرست در بازار رقابتی می تواند در بلند مدت مشکلاتی را برای شرکت ها به همراه داشته باشد. با این شرایط بسیاری از هزینه های سرسام آور که منجر به نازل شدن سود یا ایجاد زیان می گردند، بر این شرکت ها تحمیل می شود و سهم از دست رفته بازار می تواند پیامد های خطر ناکی را بهمراه داشته باشد. بکار گیری استراتژیهای نامناسب در تجارت میتواند مشکلات پایداری را به همراه استراتژی نامناسب در خرید مواد اولیه، استراتژی های اعتباری مخاطره آمیز، استراتژی فروش و توزیع نامطلوب می تواند کسب سودآوری و ادامه فعالیت شرکت را با مشکل مواجه نماید.

"مدیریت" مهم ترین عامل تغییر در فعالیت های شرکت است. منابع درونی(پول، سرمایه و نیروی کار) به تنهایی خلق ارزش نمی کنند بلکه کیفیت مدیریت آنها عامل تعیین کننده ارزش افزایی است.

مشکلات عملیاتی

شرکت های ناکارآمد در توزیع کالا و ارائه خدمات در دنیای رقابتی کنونی عموماً با کاهش ارزش مواجه می شوند. سؤال اصلی این است که چگونه شرکت ها ناکارآمد می شوند؟ ناکارآمدی در بکارگیری تکنولوژی و تجهیزات مناسب یا ناتوانی در بهینه سازی و بروز رسانی ماشین آلات و دارایی های موجود می تواند منجر به ناکارایی شرکت گردد. هزینه هایی که برای نیروی انسانی انجام می شود نیز می تواند منجر به ناکارایی شرکت گردد. هزینه هایی که برای نیروی کار مصرف می شود ممکن است به نتایج مطلوبی نرسد و استفاده از طرح هایی که می بایست منجر به بهبود دارایی های موجود(تکنولوژی شرکت) شود به سرانجام نرسد. این مشکلات می تواند اختلال در عملیات شرکت داشته باشد.

یکی از بهترین متغیرها برای اندازه گیری کارایی عملیات، حاشیه سود عملیاتی است. کاهش در حاشیه سود عملیاتی می تواند معیار افت کارایی تلقی شود. معیار دیگری که می توان کارایی عملیات را با آن سنجید میانگین حاشیه سود عملیاتی درصنعت است. معمولاً بالاتر بودن از میانگین می تواند عامل کارایی عملیات شرکت باشد. عوامل مهمی که می تواند حاشیه سود عملیاتی را تحت تأثیر قرار دهد عبارتند از:

1. اندازه شرکت

2. ناکارآمدی بعضی از فعالیت های داخلی شرکت

3. محدودیت های بیرونی(خارج از شرکت)

4. کیفیت مدیریت