ارزش‌گذاری سهام شرکت‌های دانش بنیان (بخش سوم)


3-2روش هزینه محور

روش هزینه محور متکی بر این پیش فرض است که هزینه های جایگزینی یک دارایی، نشانهای خوب برای ارزش منصفانه آن دارایی می باشد. به عبارت دیگر فرض میشود که یک سرمایه گذار محتاط چیزی بیش از ارزش جایگزینی بازار را برای تملک یک دارایی نخواهد پرداخت. در عمل این روش منجر به تهیه فهرستی از هزینه ها برای سرمایهگذاری در داراییهای شرکت خواهدشد.

4-2 چالش های روش هزینه محور

یکی از اساسی ترین جنبه های منفی این روش فرض رابطه میان پرداختها و هزینه های انجام شده بابت یک دارایی و ارزش آن دارایی است که امروزه به عنوان فرضی باطل شناخته می شود. به علاوه سرمایه گذاری در یک کسب و کار تنها شامل سرمایه گذاری در داراییهای مشهود و ملموس مورد استفاده در عملیات شرکت نمی باشد و در صورت در نظر گرفتن داراییهای نامشهودی مانند دانش فنی، صحت ارزشگذاری خود این داراییها نیز مساله دیگری است. از طرف دیگر این روش منافع اقتصادی مورد انتظار آتی سرمایه گذاری در یک دارایی را در نظر نمی گیرد که این خود در مورد سهام فناوری از اهمیت بسزایی برخوردار است. بنابر چنین دلایلی، در عمل از این روش نه تنها برای ارزشگذاری شرکتهای تکنولوژی محور نوپا که برای
ارزشگذاری سایر شرکتها نیز به طور معمول استفاده نمی شود.


5-2روش درآمدی

سرمایه گذاران، سهام را به خاطر کسب سود می خرند. به عبارت دیگر ارزش به طور مستقیم با سطح فعلی و رشد مورد انتظار جریان وجوه نقد حاصل از تملک سهام مرتبط است. یک سهم به خاطر سودی که سهامداران انتظار دارند از شرکت سرمایه پذیر دریافت کنند ارزش دارد. این درآمدها شامل سود سهام تقسیمی و افزایش قیمت سهام می شود. بسیاری از تحلیلگران نیز در تعیین ارزش سهام به همین بلوکهای بنیادین ارزش سهام یعنی سود تقسیمی و یا به درآمدهای ناخالص شرکت استناد می کنند. با این حال عدم قطعیت همین جریان وجوه نقد آتی از جمله مسائلی است که قیمت گذاری سهام را با مشکل مواجه می سازد.


ارزشگذاری تحت روش درآمدی بیشترین قدرت و صحت تحلیلی را برای تخمین ارزش کل، چه از لحاظ نظری و چه از لحاظ عملی، دارد. این روش ارزش شرکت را برابر با مجموع منافعی می داند که به سرمایه گذاران شرکت تعلق خواهد گرفت. بنابراین فرض اساسی این روش این است که ارزش منصفانه بازار یک دارایی برابر با ارزش فعلی تمام درآمدهایی است که از تملک آن دارایی در آینده حاصل خواهد شد. این درآمدها می تواند دورهای مثل تقسیم سود باشد و یا اینکه دارای ارزش بازخرید مثل اوراق قرضه یا نگهداری سهام به صورت آماده برای فروش و یا ترکیبی از این دو باشد. این
منافع در آینده کسب می شوند و بنابراین باید برای تعیین ارزش حال آنها، بر اساس نرخ مناسبی تنزیل شوند. مجموع این جریانات وجوه نقد تنزیل شده ارزش تخمینی ذاتی یک سهم می باشد.

برای استفاده از این روش تحلیلگر یا سرمایه گذار مراحل زیر را طی می کند:

·تعیین نرخ بازده مورد نیاز مناسب

·تخمین مبلغ و زمان جریان آتی وجوه نقد

·قراردادن این دو در مدل ارزش فعلی برای تخمین ارزش سهم.

1-5-2تعیین نرخ بازده مورد نیاز مناسب

سرمایه گذاری که قصد خرید یک سهم را دارد باید میزان ریسک درآمدها و هم چنین میزان ریسک پذیری خود را تعیین کرده و حداقل نرخ بازده مورد انتظار برای خرید سهم را معین کند. این حداقل نرخ بازده یا نرخ بازده مورد نیاز در حقیقت هزینه فرصت سرمایه گذاری می باشد. اگرچه در تئوری صحبت از این نرخ ساده است، در عمل تعیین میزان دقیق آن به سادگی امکانپذیر نیست و اغلب میزان تقریبی آن با توجه به تجربه و شم تحلیلگر تعیین می شود.

2-5-2جریان وجوه مورد انتظار

سه سوال اساسی در اینجا مطرح است : کدام جریان درآمدی باید در نظر گرفته شود، درآمد شرکت یا سودی که تقسیم می کند؟ مبلغ مورد انتظار این جریان چقدر است؟ چه زمانی این جریان محقق خواهد شد؟ 

اگر تمام درآمدها به صورت سود تقسیم شوند، می تواند به عنوان سود تقسیمی در نظر گرفته شود و اگر شرکت مقداری از این درآمدها را توزیع نکند، احتمالا سرمایه گذاری مجدد خواهد شد و بنابراین موجب افزایش درآمدهای آتی و در نتیجه تقسیم سود آتی می گردد. البته تحلیل ارزش فعلی این سرمایه گذاریهای مجدد را در نظر نمی گیرد و به همین دلیل است که در محاسبه ارزش فعلی معمولا سود مورد انتظار تقسیمی به جای کل سود قابل تقسیم یا کل درآمدها در نظر گرفته می شود.

بنابراین از آنجا که سود تقسیمی عمده درآمدی است که سرمایهگذار دریافت میکند، استفاده از این جریان در مدل ارزش تر فعلی مناسب به نظر می رسد.

3-5-2مدلهای تنزیل وجوه سود تقسیمی

سرمایه گذار یا تحلیلگری که از تنزیل جریانات سود تقسیمی مورد انتظار برای ارزشگذاری سهام استفاده می کند، چشم انداز آینده شرکت سرمایه پذیر را مورد کنکاش دقیق قرار می دهد و سود تقسیمی احتمالی را تخمین می زند. همچنین او نرخ بازده مورد نیاز خود را با در نظر گرفتن ریسک توزیع سود و هم چنین فرصتهای جایگزین دیگر تعیین می کند و سپس به تنزیل وجوه مورد انتظار اقدام کرده و ارزش ذاتی سهم را بر همین اساس محاسبه می کند. 

6-2چالشهای روش درآمد محور

ریسک سودآوری سهام فناوری نه تنها بیشتر که مبهم تر و نامشخص تر از سهام معمول می باشد. این موضوع باعث می شود که در عمل تخمین مناسب نرخ تنزیل بسیار دشوار گردد و از آنجا که این نرخ تاثیر بسزایی در تخمین ارزش فعلی نهایی خواهد داشت، تعیین نامناسب این نرخ میتواند خطای زیادی را بر نتایج ارزشگذاری تحمیل کند. پیش بینی درآمدهای آتی مثل سود تقسیمی، نیز از دیگر معضلات استفاده از روشهای معمول در ارزشگذاری سهام تکنولوژی است که در عین حال بسیار دشوار نیز می باشد. در عمل بسیاری از شرکتهای نوپای تکنولوژی محور با وجود پیش بینی های نزدیک به واقعیت از درآمدهای قابل توجه، با جریانی منفی از درآمدها روبرو می شوند و حتی به ورشکستگی کامل نیز می انجامند.